سفارش تبلیغ
صبا ویژن
قالب وبلاگ

TAMINA
 

سلااااااااااااااااااااااااااااااام

چطورید دوستای گلم . خوبید ؟ خوشید ؟ سلامتید؟

اگه گفتید امروز چه روزیه ؟

.

.

.

بابا تولدمه دیگه

اااااااااااااااااااااااااااااااا دیدی چی شید

یادم رفت بگم من پری پریان هستم اخه نه اینکه همش الینا تو وب پلاسه گفتم یه موقع فک کنید تولد الینا

شانس ما رو میبینی

تا حالا که تحریم بودم کامپیوتر مثل چی بگم کار میکرد تا دو روز از تحریم دراومدیم ویندوز بالا نمی اومد این اپ رو هم با کامپیوتر دوستم دارم میزارم

ایشالله وقتی کیسم از تعمیر اوردم بیشتر بهتون سر میزنم

در ضمن منتظر تبریکاتون هستم

بابای

:پری پریان


[ پنج شنبه 90/4/30 ] [ 1:12 عصر ] [ الینا و پری ] [ نظر ]

   1)در سال 52 جمعه داریم و میدانید که جمعه ها فقط برای استراحت است به این
ترتیب 313 روز باقی میماند.
2)  حداقل 50 روز مربوط به تعطیلات تابستانی است که به دلیل گرمای هوا مطالعه ی
دقیق برای یک فرد نرمال مشکل است.بنابراین 263 روز دیگر باقی میماند.
3)  در هر روز 8 ساعت خواب برای بدن لازم است که جمعا"" 122 روز میشود.
بنابراین 141 روز باقی میماند.
4) اما سلامتی جسم و روح روزانه1 ساعت تفریح را میطلبد که جمعا"" 15 روز
میشود.پس 126 در روز باقی میماند.
5)  طبیعتا"" 2 ساعت در روز برای خوردن غذا لازم است که در کل 30 روز میشود. پس
96 روز باقی میماند.
6)  1ساعت در روز برای گفتگو و تبادل افکار به صورت تلفنی لازم است. چرا که
انسان موجودی اجتماعی است.این خود 15 روز است.پس 81 روز باقی میماند.
7)  روزهای امتحان 35 روز از سال را به خوداختصاص میدهند. پس 46 روز باقی
میماند.
8)  تعطیلات نوروز و اعیاد مختلف دست کم 30 روز در سال هستند. پس 16 روز باقی
میماند.
9)  در سال شما 10 روز را به بازی میگذرانید.پس 6 روز باقی میماند.
10) در سال حداقل 3 روز به بیماری طی میشود و 3 روز دیگر باقی است.
11)  سینما رفتن و سایر امور شخصی هم 2 روز را در بر میگیرند. پس 1 روز باقی
میماند.
12)  1روز باقی مانده همان روز تولد شماست.چگونه میتوان در آن روز درس خواند؟!!
نتیجه ی اخلاقی: پس یک دانشجوی نرمال نمیتواند درس بخواند

 


[ سه شنبه 90/4/28 ] [ 10:6 عصر ] [ الینا و پری ] [ نظر ]

کوچه

 

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
 

در نهانخان? جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:
 

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
 

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.
 

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوش? ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها  دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

 

یادم آید، تو به من گفتی:

ـ «از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیین? عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!»

 

با تو گفتم:‌ «حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

 

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم . . .»

باز گفتم که : «تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم!»

 

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، نال? تلخی زد و بگریخت . . .

 

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

 

یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

 

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کُنی دیگر از آن کوچه گذر هم . . .


بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

یکی را دوست می دارم

 یکی را دوست دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
تو را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مهتاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستت به دامانت
بگو از من به دلدارم تو را من دوست می دارم
ولی افسوس و صد افسوس
زابر تیره برقی جست
که قاصد را میان ره بسوزانید
کنون وامانده از هر جا
دگر با خود کنم نجوا
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند



[ شنبه 90/4/25 ] [ 10:49 صبح ] [ الینا و پری ] [ نظر ]

1)      تو یه خیابون اگه یه پسر ازتون آدرس پرسید ، بی اعتنایی کنید و رد شوید.

2)      پشت چراغ قرمز راننده عقبی اگه یه پسر بود بعد از سبز شدن تا 5 دقیقه توقف کنید.

 

3)      توی اتوبان اگه یه پسر با سرعت 50 حرکت می کرد از او سبقت بگیرید و یه بوق هم بزنید.

 

4)      توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.

 

5)      توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادر خارج کنید.

 

6)      توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.

 

7)      اگه یه پسر با موهای ‍ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

 

8)      قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.

 

9)      در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.

 

10) شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ، سپس بگین که میل ندارین.

 

11) اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !

 

12) به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل کردن ؟

 

13) به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه!

 

14) اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

 

15) تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.

 

16) اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلر‍ژی دارین.

 

17) اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما مصر

 

18) دختر های عزیز اگر دانشجو هستید و تقا ضای جزوه از شما زیاد است به پسرها قول بدهید که جزوه را روز قبل امتحان به دست شان میرسانید وحال با خیال راحت میتوانید روز قبل امتحان به دانشگاه نیایید

 

19) اگر پسری شماره ازتون خواست با متانت کامل شماره برادر گرامیتان را بدهید و بگویید منتظر تماس هستید( البته اگه برادرتان از اهالی محترم لات های سر کوچه باشه نتیجه جالب تری عاید پسر خواهد شد)

 

20) اگر در حال رانندگی هستید و پسری ازتون سبقت گرفت تا بهتون ثابت کنه رالی کار میکنه و بهتون گفت :رانندگی کار ما شیرمرد هاست نه شما ها. شما میتونین بزنین رو گاز و به ماشین طرف نزدیک بشین و علاوه بر این که دستتون رو روی بوق گذاشتین از انتهای حنجره ی مبارکتان یک جیغی بکشید که تن جد محترم پسره هم در گور بلرزه و بلند بگویید مگه خودت خواهر مادر نداری؟ ای مردم بیاین منو از دست این شیاد نجات بدین این موقع هست که پسره کلا واژه ی شیر رو از ذهنش واسه ی همیشه محو میکنه و به دنبال یه سوراخ موش میگرده

 

 21) اگه یه پسری ازتون خواستگاری کرد دو حالت پیش میاد

 

الف-اگه از پسره خوشتون میاد که دیگه خودتون بلدین چیکار کنین (در محدوده ی این بحث نمی گنجه)

 

ب-اگه از پسره خوشتون نمیاد بهش بگین شماره و ادرستون روبدین تا شوهر سابقم رو واسه تحقیق بفرستم خدمتتون(قیافش اینجا خیلی دیدنیه)

 

22) سعی کنید در یه رشته مثلا کوهنوردی تبحر لازم رو کسب کنید و با نامزدتان به کوه رفته و بهش بگویید:اگه منو دوست داری باید اول به قله کوه برسی باور کنید تلاشش واسه بالا رفتن از کوه و جلو زدن از شما خیلی دیدنیه(به خصوص اگه وزنش هم بالا باشه)

 

23) یه سوال فوق العاده سخت و گیج کننده رو پیدا کنید و به هم کلاسی پسرتان نشان دهید و به او بگویید :از اونجایی که شما از بقیه هوش بالاتری دارین میشه این مساله رو واسم حل کنید(با لحنی معصومانه) اینجاست که پسره سرخ و سفید میشه و با راه حل های عجیب و غریب والبته اشتباه تن انیشتین و داروین و مندل و ....روتوی قبر میلرزونه ,اخرشم با کمال تاسف اعتراف میکنه که بلد نیست

 


[ دوشنبه 90/4/20 ] [ 2:42 عصر ] [ الینا و پری ] [ نظر ]
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم،
وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم،
وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم...
و تو، آدم سفید،
وقتی به دنیا میای، صورتی ای ، وقتی بزرگ میشی، سفیدی،
وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای،
وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی،
و وقتی می میری، خاکستری ای...
و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟.........*
  < type="text/java">

[ پنج شنبه 90/4/16 ] [ 11:16 صبح ] [ الینا و پری ] [ نظر ]
   1   2      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 1
کل بازدیدها: 45840